سلام مولای من! سلام حیدر حماسه های مکرر!
من شبهای قدر صدایت زدم، صدایم آشناست...
من پای سفره ی نان نوازش و خرمای توبه نشستم و ویرانه ی دلم را با یاد تو آباد کردم...
من قرآنی ساکت را بر سر گذاشتم و قرآن ناطق را واسطه ی پذیرش درگاه مجید کریم کردم و گفتم "الهی بعلیّ بعلیّ"
اما آقا! هشتاد هزار پرنده، نه! هشتاد هزار درخت، نه! هشتاد هزار بودایی و یهودی و مسیحی، نه!
هشتاد هزار مسلمان را در میانمار کشتند، ظالمانه، غریبانه، حتی صدای التماس و زاری و مظلومیتشان را هم خفه کردند، دوربینهایشان کور شده بود، دوربینهای یک چشمشان مشغول شغل شریف غازچرانی در لجنزار قدرت و ثروت و شهوت شیاطین بود...
شاید فلسطین برای جامه درانی دیوانه وار نفسهای خبیث و دوزخی شان دیگر کوچک بوده
اما می گویی چه کنیم؟
شاید برخی بگویند " کاری که از دستمان ساخته نیست! ما الغوث الغوث شب قدرمان را گفته ایم و اکنون منتظر برات کربلا نشسته ایم زیر کولر، حالا ظهر جمعه ی تابستان، زبان روزه، برویم فریاد بزنیم مثلا اسرائیل را لعن کنیم...آخر فریاد ما چه فایده ای دارد؟ ما منتظریم مولایمان ظهور کند تا کربلا بیافرینیم، نشسته ایم تا خیمه ی مولایمان برپا شود تا علمدار غیرت شویم...اما امروز همین اشک را بپذیر شاید اگر روز قدس در بهار بیفتد بیاییم! "
اما باید بدانیم بعضی کوفیان نرفتند در جبهه ی حسین غریب چون دیدند فایده ای ندارد، تعداد کمتر از آن است که شهادتشان مانع شهادت خون خدا شود، آدمهایی که خودشان فایده را تشخیص می دادند به مولایشان گفتند به جای کوفه برود به یمن!
فایده ی فریاد ما در ظهر گرم تابستان و در تشنگی و گرسنگی روزه ی رمضان فقط یک چیز است:
مانور ولایتمداری در برابر رفاه طلبی، بی خبری، بی خیالی
شاید آن تانک که "فهمیده" خود را فدای سوختنش کرد در میان تسلیحات جنگی صدام به حساب هم نمی آمد
پس فایده ی کار فهمیده را باید با چه سنجید؟
همان که از دستش آمد دریغ نکرد، این تمام کاری بود که می توانست بکند، فایده اش تنها سوختن یک تانک نبود، از آن روز به بعد بود که عملیات استشهادی تمام اردوگاه شیطان را تهدید کرد... و آنها به زانو در آمدند و فریاد برآوردند از بیچارگی...
شاید آن روز دست بسته ی مولا را نمی توانستند باز کنند اما آیا یک اعتراض، یک فریاد هم نمی توانستند؟!
چرا دریغ کردند؟
چرا دریغ کنیم؟
در قسمتی از کتاب استاد (شهر خدا) آمده است : مهمانی محل عبور است و با همه زیبایی ها و شیرینی هایش معبری است که باید قدر آن را دانست و به قدر کافی در بهره بردن از فرصت کوتاه آن همت داشت. در مهمانی مجال مدهوشی نیست. باید به هوش بود و از آنات آن سود برد و در لحظات آن ملاحظه داشت. البته کم نیستند ضیافت هایی که در آن مهمان مقیم خانه میزبان شده و همچون عضوی از خانواده میگردد. وقتی مهمانی به منظور خواستگاری باشد و یا به نظربازی و خواستن بینجامد، و توافق پنهان به تقارن آشکار مبدل گردد، دیگر حال به مقام تبدیل میشود و مهمان میرود که جزئی از میزبان بشود و شما که نوبت قبل با چنین مهمانی هم سفره و هم سان بودی، در نوبت بعد او را کنار میزبان می بینی که به سان او، از شما پذیرایی میکند و به شما خوش آمد میگوید. بله مهمانی این حرفها را هم دارد. دیگر ما مهمانان از راه رسیده کجا و آن میزبانان جا در خانه خوش کرده کجا.
البته ضیافت برای این هم هست که ما احساس غریبی نکنیم و از صاحب خانه فرار نکنیم و کمی در کنار او قرار بیابیم. خدا هرچه ایستاد و صبر کرد که ما در طول سال، خود به سمت او بیاییم، نیامدیم؛ پس او خود ما را مهمان کرد که این انس ایجاد شود و وحشت زدایی تحقق پیدا کند، تا در آینده بلکه این خاطره خوش، ما را به سوی او بازگرداند و ما را برای تکرار یک تجربه شیرین به مراجعت بکشاند.
گزیده ای از سخنرانی استاد حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان
yaali.blog.ir
در سال 1355 هجری شمسی، ملک بزرگی توسط یک ایرانی در شهر نیویورک خریداری شد تا در آن ساختمانسازی شود.
در آن زمان گفته شد ایرانی مذکور ملک مورد نظر را برای احداث یک مرکز بزرگ لبنیاتی خریداری کرده است. بعد گفته شد این ملک قرار است به یک مزرعه تبدیل شود که در داخل آن یک اصطبل بزرگ ساخته شود. حتی گفته شد که این پروژه توسط تعدادی از ایرانیان مقیم نیویورک خریداری شده است.گزارش متفاوت بعدی حکایت از آن میکرد که در زمین مورد نظر قرار نیست که اصطبل ساخته شود بلکه بناست یک گاوداری بزرگ احداث شود که دستکم 200 گاو شیرده در آن نگاهداری شود حتی طول و عرض و مشخصات این گاوداری نیز اعلام شد.
در مرحله بعد
آلبرت اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان “بیانیه” اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند.
به گزارش خبرآنلاین از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی، این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت۱۳۴۰ش=۱۹۶۱م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران محرمانه انجام شده است.
آلبرت اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان “دی ارکلرونگ” Die Erkla”rung – von: Albert Einstein – 1954 به معنی “بیانیه” که در سال ۱۹۵۴ در آمریکا و به آلمانی نوشته است ، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند.
ادامه مطلب ...سؤال اول:دلیل و آیه ای بر وجود امام زمان علیه السلام را بیان فرمایید :
سؤال دوم:چگونه زنده ماندن امام زمان علیه السلام تاکنون امکان دارد؟
سؤال سوم:وظیفه ما در قبال امام زمان علیه السلام چیست؟
سؤال چهارم:آیا امام زمان علیه السلام از ما خبر دارد؟
سؤال پنجم:چگونه می توان یار امام زمان شد؟
سؤال ششم: چند نمونه از نیازهای یاران امام زمان علیه السلام را بیان کرده و چگونه باید کسب کرد؟
این کوه باستانی پردیس است که در حومه شهرستان جم از توابع عسلویه استان بوشهر و در نیمه های راه بندر کنگان به فیروز آباد شیراز قرار دارد. قله این کوه نزدیک ترین نقطه زمین به خورشید است، چون بالاترین ارتفاع در نزدیکی خط استواست.
نکات قابل توجهی که در این کوه باستانی وجود دارد :
۱-قله این کوه نزدیک ترین نقطه زمین به خورشید است چون بالاترین ارتفاع در نزدیکی خط استواست .
۲- آتشکده فوق العاده باستانی که در قله کوه قرار دارد ، محل تولد و غسل تعمید پدر جمشید جم است .
۳- مغناطیس فوق العاده قوی کوه در جهان زبانزد است و اگر در فاصله ۵۰ تا ۱۰۰ متری کوه یعنی تقریبا انتهایی ترین نقطه مشخص اسفالت با ماشین توقف کنی و ترمز دستی را بخوابانید ، ماشین بجای سر پائینی به نرمی به سمت کوه کشیده می شود که البته همین مغناطیس برای رانندگان نا آشنا بسیار دردسر ساز بوده و تا کنون تعداد زیادی از خودروها بی اختیار با کوه تصادف کرده اند .
ادامه مطلب ...
واژهٔ مینیاتور که مخفف کلمهٔ فرانسوی «مینی موم ناتورال» (Minimum Natural) و به معنی طبیعت کوچک و ظریف است، در نیمه اول قرن بیستم و حدوداً از دورهٔ قاجاریان همراه با اولین درسخواندههای ایرانی در فرانسه، به ایران راه یافت و وارد زبان فارسی شد.
اصولاً به هر نوع پدیدهٔ هنری ظریف – به هر شیوهیی که ساخته شده باشد – اطلاق میشود تابلوهای مینیاتور اروپایی صددرصد با تابلوهای کلاسیک آنها یکی است منتهی در ابعاد بسیار کوچک و با قلم بسیار ظریف و از جهت طرح و پردازش به هیچ عنوان قابل مقایسه با مینیاتورهای آسیایی نیست.
مینیاتور در ایران برای شناسایی نوعی نقاشی که دارای سابقه و قدمتی بسیار طولانی است به کار میرود.
این هنر به اعتقاد بسیاری از محققان در ایران تولد یافته، بعد به چین راه برده است. این که مینویسند کتاب ارژنگ مانی با نقشهایی از او مشهور شده بود باید این نقشها را اگر نه صددرصد مینیاتور امروزی ولی باید نوعی مینیاتور بنامیم، چرا که در شرح معجزات نقاشی مانی گفته شده است که او با دستی کاملاً آزاد و بدون هیچ گونه اتکاء با قلم مویی نازک بر روی یک پارچه خطی میکشید که با کشیدن یک نخ از پارچه آن خط محو میشد.
ادامه مطلب ...شاید بعضیها قدر موقعیتی که در آن قرار دارند را ندانند در حالی که خیلی از افراد در حسرت همان موقعیت فعلی آنها باشند.
(حتی خود من...)بنابراین شاید مطالعه داستان زیر مفید باشد.
روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
ادامه مطلب ...استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
مجله لایف به مناسبت گذشت ۱۲۰ سال از تولد چاپلین بزرگ برای ا ولین بار عکس های زیر را منتشر کرد ... |
تفکـر ساعه خیر من عباده سبعین سنه
یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت است.
عارف عاشق ، فقیه بى بدل مرحوم ملا احمد نراقى در کتاب پرنور « طاقدیس » داستانى را در محور نماز به مضمون زیر به صورت نظم نقل کرده :
در کنار شهرى خارکنى زندگى مى کرد ، که فقر و فاقه او را به شدت محاصره کرده بود .
روزها در بیابان گرم ، همراه با زحمت فراوان و بى دریغ خود مشغول خارکنى بود ، و پس از بدست آوردن مقدارى خار ، آن را با پشت خود به شهر مى آورد و به ثمن بخس به خریداران مى فروخت .