بماند به یادگار...

​​​​​​​

#طوفان_الاقصی

بگذار این پست تا ابد ماندگار شود...

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الزهرا س

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

بگذار این پست تا ابد ماندگار شود...

این روزها مرگ خوب جلوه میکند...

خوب متذکر می شود...

خوب یادمان آورد مرگ قارون ها را...

خوب یاد آوری کرد که ماندگار نیستیم...

خوب زمزمه کرد که:

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...

اما کدامین نغمه را مردم از من به یادگار خواهند داشت؟

آیا توانسته ام چنان هنرمندی کنم که نامی نیک بر جا گذاشته باشم؟

اگر یاد بدی بماند چه؟

چه کسی میداند؟

شاید من نیز افزونه ای باشم بر آمار ناکامان این روزها...

نمی دانم...

فقط میدانم که باید حلالیت ها بخواهم...

خدایم حلالم کن...

امام زمانم حلالم کن...

خدایا رحمی به حال زارم...

امام زمانم شفاعتی...

مردم بگذریم از هم به کرامت کریم آل الله...

من گذشتم از هر کسی که میشناختم و نمیشناختم...

حلالیت میخواهم از هرکسی که میشناسدم و نمیشناسدم...

دلم برای خیلی ها، خیلی چیزها، خیلی جاها تنگ میشود...

حلالم کنید...

حلالم کنید به عظمت نام امیرالمومنین علی ع ...

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ

وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ ...

یا علی...

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد...

سرباز سید علی            

 

 

پرده پنجم

 

پرده چهارم

از حاج آقا عالی شنیدم که حضرت ام البنین (ع) را با عنوان مهربان ترین نامادری تاریخ یاد کردند...

سلام بر سقای با ادب کربلا

که ادب از مادر آموخت...

وقتی مادری پسر، برای سربازی برادر، بزرگ میکند در تاریخ ماندگار میشود...

سلام بر ام البنین (ع)...

شنیده ام که نام حضرت ام البنین (ع)  فاطمه بود، ولی از مولا علی (ع) خواستند به خاطر دل نازدانه های زهرا (س) او را فاطمه ننامند...

چرا که فاطمه در عالم، برای حسنین و زینبین یکتاست و یگانه، و آن نام مادر پهلو شکسته شان است...

شنیده ام که حضرت ام النبین (ع) یاد داده بودند به فرزندانشان که حسنین را نه با نام، بلکه از روی ادب و احترام، یا سیدی و یا مولای صدا کنند...

چرا که می گفتند هر چند پدرتان علی (ع) است اما مادرتان که فاطمه زهرا (س) نیست....

شنیده ام که فقط یک بار حضرت عباس (ع) امام حسین (ع) را برادر صدا کردند، آن هم به ضمانت حضرت زهرا (س) بود که شهادت  حضرت عباس در رکاب فرزند دلبندشان را با عنوان پسرم، گوارای وجودش کردند....

ام البنین (ع) مهربان ترین نامادری تاریخ بود....

چرا که امام علی (ع) را نخست در مقام  ولی پذیرفته بودند و سپس همسر...

چه میکند ولایت با آدم...

تو با ولی باش

تو مقام ولایت را ارج بنه، آنگاه در تاریخ ماندگار میشوی

ام البنین (ع) مهربان ترین نامادری تاریخ بود...

چرا که مقام شامخ حسنین و زینبین را با بصیرت درک کرد...

خودش را خادم و وقف آنها کرد...

پسرهایش را فدای امام زمانش کرد...

و گفت دیگر ام البنین صدایم نکنید چرا که دیگر پسری ندارم..‌.

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد...

سرباز سید علی            

پرده سوم

آه از خرابه...

وای بر خرابه...

دلم تاب دیدین دخترکان سه ساله را ندارد...

چقدر سخت هست عاشق رقیه باشی و تولد سه سالگی دختر بچه ای را ببینی و دلت چاک چاک نشود...

چقدر صبر میخواهد عاشق و دلسوخته دل کوچک نازدانه ارباب باشی و نگاهت به ناز کردن های دخترکان روضه بیفتد...

اربعین را نگو...

همه دخترکان یا در آغوش گرم پدر ومادر هستند و یا در خواب ناز و آسوده در روی چهارچرخی که به خاطر آرامش آنها اسباب ضروری کاروان اربعین خانواده شده است...

اما امان از اسارت...

امان از درد...

امان از دل...

امان از خار و پا...

امان از آن مسیری را که رقیه (س) رنج سفر به جان خرید به مقصد خرابه تا که شاید دیداری تازه کند با امام عشق حضرت پدر...

رنج سفر اربعین برای دخترکان کجا و رنج سفر حضرت رقیه کجا؟؟؟

خودم، پدر و مادرم ، هر آنچه دارم و ندارم فدای یک تار موی حضرت رقیه...

یا صاحب الزمان عذر تقصیر...

امان از دل زینب که برای رقیه تپید...

ای داد بی داد...

وای بر صحرا...

وای بر خار مغیلان...

فدای حضرت رقیه...

فدای آن بزرگ بانوی خردسال...

یا رقیه جان نامت بغض گلویم را باعثند و اشک چشمم و تنگ شدن دلم...

اصلا نام شما روضه نمیخواهد...

نام و یاد شما روضه ای است که هر سنگ دلی را جگر سوز میکند...

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین ع...

 

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد...

سرباز سید علی         

 

پرده دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مدام به این فکر میکنم که نکند امسال سال آخر باشد...

نکند این اشک آخرین قطره باشد...

نکند این یا حسین گفتن ها آخرینش باشد...

نکند این آخرین سلام بر ارباب باشد...

نکند این آخرین چایی روضه باشد که با یاد حسین گلو تازه میکند...

امسال هر جا مدح و ذکر حسین میشنوم عجیب نوای دل انگیز حاج محمد باقر منصوری در گوشم میپیچد...

چقدر سخت است تصور اینکه زمانی میرسد که خروارها خاک مانع میشوند از حضور در روضه...

یا خدا...

خدایش بیامرزد حاج محمد باقر منصوری را که خوش چهره و نوایی به یادگار گذاشت...

خاطره ای که حسینی ها در حسین گویانشان خاطرش را زنده می دارند...

چه خوش سعادتی...

اللهم الرزقنی...

خدایا آیا شود که حسین (ع) شب اول قبرم را با نورش روشن کند؟

خدایا چه کنم که بشود؟

به کدامین سو سعی صفا و مروه کنم در عطش عشق فرزند زهرا؟

خدایا به برکت حسین (ع) و با علمداری عباس های بصیر راه نشانم بده...

یادش و خاطرش بخیر آن لبیک یا حسین گوی مخلص...

به یاد حاج محمد باقر منصوری   

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد...

سرباز سید علی           

پرده اول

سلام بر محرم

سلام بر زینب...

سلام بر تل زینبیه...

سلام بر نگاه زینب...

سلام بر زینب...

سلام بر کنز حیا...

سلام بر کان وفا...

سلام بر درد آشنا...

سلام بر غرق بلا...

سلام بر روح ایمان...

سلام بر نشان زهرا (س)...

سلام بر برنده بیان...

سلام بر موی سپید...

سلم بر دل غمین...

سلام بر بانوی یک شبه پیر...

سلام بر تسبیح خدا...

سلام بر تفسیر دعا...

سلام بر ویرانگر کاخ ظلم و ستم...

سلام بر عاشق امام زمان...

سلام بر فدایی امام زمان...

سلام بر بانوی ولایت پذیر...

سلام بر احیا گر نهضت...

سلام بر مروج کرب بلا...

و سلام بر زینب کبری...

عمه جان، جانم فدای شما...

 

به یاد مداحی سلیم موذن‌زاده با عنوان «زینب زینب»

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد...           

سرباز سید علی                       

 

گوهری از گنجینه ابراهیم

ابراهیم می­گفت: می­دانی الله ­اکبر یعنی چه؟!

یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگ­تر است.

خدا از هرچه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است.

یعنی هیچ کس مثل او نمی تواند من و شما را کمک کند.

الله اکبر یعنی خدای به این عظمت، در کنار ماست،

ما کی هستیم؟

اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند.

برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط،

به خصوص وقتی در بن بست قرار گرفتید،

فریاد بزنید: الله اکبر

خودش نیز در عملیات ها با همین ذکر، حماسه های بزرگی آفریده بود.

میگفت: با این ذکر توکل شما زیاد می شود.

 

پی نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

الله اکبر...

توکلم آرزوست...

الله اکبر...

خدایا به حق این شهید و شاهد بزرگوار توکل اساسی و واقعی نصیبمان کن...

 

و چه قدر دلم برای محرم تنگ شده بود...

پی نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا در این محرم محرممان کن بر آنچه حجاب هایمان نامحرممان کرده اند...

خدایا روشنمان کن برای کربلاهای امروز...

خدایا بصیرت عباس گونه عطایمان کن که فدایی امام زمانمان شویم بی چون و چرا...

خدایا شرمنده ام الحسین مان مکن...

 

یا اباصالح المهدی ادرکنی و لا تهلکنی ...

 

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد ...

سرباز سَید علی              

خدا کند که ما آن مؤذن بد صدا نباشیم...

داستانی را مولوی نقل کرده است که البته نمادین (سمبلیک) است؛

ولی هرگاه به یادم می‌آید، بر خودم میلرزم و به خدا پناه میبرم.

او میگوید؛ در شهری که هم مسلمانها و هم مسیحیها زندگی میکردند، مؤذن بدصدایی وارد محله‌ی مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت.

روزی یک مرد نصرانی از محله‌ی خود به محله‌ی مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت؛

او را راهنمایی کردند، تا بالاخره مؤذن را پیدا کرد و بعد از دیدنش تشکر فراوانی از او کرد!

مؤذن گفت: چرا از من تشکر میکنی؟

مرد نصرانی پاسخ داد: تو حق بزرگی بر گردن من داری که هیچ‌کس ندارد؛

زیرا من دختر جوانی در خانه دارم که مدتی است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمایل به مسلمانی دارد.

هر کار میکردم، به کلیسا نمیآمد و در مراسم ما شرکت نمیکرد و به عقاید ما بیاعتنا بود.

ما در کار این دختر، عاجز و درمانده شده بودیم.

دو، سه روز پیش که تو اذان گفتی و این دختر صدایت را شنید، گفت: این صدای کریه از کجاست؟!

گفتم: اذان مسلمانهاست.

از آن لحظه بود که ما راحت شدیم و بکلی محبت اسلام از دل این دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادی گذشته، به زندگی خود مشغول است و در کلیسا حاضر میشود و مراسم را انجام میدهد!

بنابراین، تو بودی که دختر ما را به ما برگرداندی!

 

بارها به خود و دوستانم گفته‌ام که مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم که عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانیم و استفهام عظیمی را که در دنیا برای شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منکر و زشتی پاسخ دهیم.

منبع: بخش از بیانات امام خامنه ای

1368/04/20         

انقلاب اسلامی ایران نامیرا و ابدی است

بسم الله الرحمن الرحیم

چه کسی گفته است که انقلاب به پایان خط رسیده است؟

مگر میشود؟

امام خامنه ای در سال 79 فرموده اند:

" اگر ایده‌های یک انقلاب بتواند نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحّت خود قانع کند، آن انقلاب عمر ابدی خواهد داشت. ایده‌های انقلاب اسلامی، ایده‌هایی هستند که عمر ابد دارند..."

امروز به وضوح میبینیم که نسل دوم و سوم انقلاب مدافعان حقیقی و جان بر کف مضامین انقلاب روح الله هستند...

جوان امروز در دفاع از انقلاب اسلامی تجلی امام خمینی را در امام خامنه ای دیده و حتی در دفاع از آن مرزهای ملی را درنوردیده است...

این انقلاب به برکت خون شهدایش و به پشتبانی صاحب حقیقی اش نامیرا و ابدی است...

مگر میشود؟

چه کسی گفته است که انقلاب به پایان خط رسیده است؟

در کربلای ظهور با خون باید قلم زد ...

سرباز سید علی              

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

یک جوان مومن = یک لشگر سرائیل

تلاویو و حیفا

#تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهیم کرد...

آقا چرا خودتان وارد میدان مبارزه با عدالت نمی شوید؟

دانشجویی دو سه هفته قبل از من سؤال کرد: در مسأله عدالت، چرا خودتان وارد میدان نمیشوید؟

این توقعِ درستی نیست.

مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است.

برای رهبری، وارد شدن در میدان

اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛

ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است.

برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند.

در زمینه مبارزه با فساد، هم قوّه مجریّه و هم قوّه قضاییّه درگیرند.

بنده از هر دو قوّه به‌طور جد خواسته‌ام و آنها درگیرند؛

ورود رهبری این‌جاست...

منبع: بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۸۲/۰۲/۲۲ (khamenei.ir)

 

نفس های آخر دشمن

پی نوشت:

مرگ بر شکوه خارو خس ...

مرگ بر حقوق بی بشر ...

مرگ بر قطعنامه های بستن فرات …

قطع آب …

مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب...

من یمنی ام...

 

روضه مجسم یمن

پی نوشت:

بسم الله الرحمن ارحیم

روضه مجسم در یمن برپا میشود...

اللهم عجل فی فرج مولانا...

دانشجو روزت مبارک...

پی نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

روز دانشجو یعنی یادآوری

حق طلبی

آرمان خواهی

ارج نهادن به هویت اسلامی و ایرانی

یعنی مرگ بر سلطه

مرگ بر خائن

مرگ بر لبخند سازش

مرگ بر کوته آمدن های ساده لوحانه

و سلام بر دانشجو

و سلام بر صحن مقدس دانشگاه

سلام بر شهیدان

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از مدتها سلام بر عشاق روح الله با سلام بر شهیدان ...

شهدا را به خاک نسپارید...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضي‌ها فكر مي‌كنند اگر ظاهرشان را شبيه شهدا كنند، كار تمام است.

نه، بايد مانند شهدا زندگي كرد.

شهيد عليرضا موحدي دانش مي‌گويد: «شهيد عزادار نمي‌خواهد، بلكه رهرو مي‌خواهد»

و شهيد همت مي‌گويد: «شهدا را به خاك نسپاريد، بلكه به ياد بسپاريد».

چه خوب مي‌گفت شهيد زين‌الدين: «اگر من و تو از اين صحنه دفاع از انقلاب عقب نشستيم، فردا در مقابل شهدا هيچ گونه جوابي نداريم».

راستي به اين فكر كرده‌ايم فردا چه جوابي به شهدا خواهيم داد؟

شهيد مسعود ملاحسيني در وصيت نامه‌اش مي‌گويد:

«به شما و به همه دوستان توصيه مي‌كنم در هر امري به سخنان حضرت امام مراجعه كنيد! با سكوتش سكوت كنيد و با اعتراضش، اعتراض، با تأييدش، تأييد و با تكذيبش تكذيب...».

مادر شهيدي تعريف مي‌كرد: فرزند شهيدش هنگامي كه سخنان امام (ره) از تلويزيون پخش مي‌شد، گوش مي‌كرد و در يك برگه مي‌نوشت و خودش را ملزم مي‌دانست كه به آن عمل كند.

سيد مرتضي مي‌گويد: «حزب‌الله اهل ولايت است و اهل ولايت بودن دشوار است؛ پايمردي مي‌خواهد و وفاداري».

 رهبر عزيزمان هم گفته است:

«تا ظلم در جهان هست، مبارزه هم هست، تا مبارزه هست، خط سرخ شهادت الهام‌بخش رهروان مكتب جهاد، مقاومت و شهادت است».

ياران، قدري فكر كنيم. ببينيم چه كرده‌ايم؟! به راستي چه شد؟!

چرا ما از قافله عشق جا مانده‌ايم؟! چرا فكر مي‌كنيم با يك قدم كوتاه برداشتن، توانسته‌ايم

رسالت خود را به اتمام برسانيم؟! بياييد فكر كنيم كه ايراد ما چيست؟ چرا جوابي كه ما

مي‌گيريم، مثل پايان كار شهدا نيست؟

به راستي چرا؟!

کجایند مردان بی ادعا...

نم نمك فراموش مي شويد،يعني فراموشتان مي كنيم...

 آنقدر در ميان روز مرگي هاي بي نورمان غرق شده ايم...

كه قطره قطره از يادمان برده ايم كه چطور آرام نشسته ايم...

اما براستي آيا يادش مي رود،مرداني كه مردانگي را شرمنده كردند...

مرداني كه آنقدر محكم بودند كه كوه تا نام آن هشت سال مي آيد،صامت به صامت خرد مي شود...

مرداني كه تك تكشان يادآور احياگري حسين است...

و

تا امام گفت:بسيجي...

همه مردان گفتند:لبيك

 

مرداني كه قلبشان به صافي آب زلال بود و نورشان حوريان بهشتي را به بهت وامي داشت...

مرداني كه مفسر بلوغ آيه ها بودند و زمزمه كرشمه دل را ناديده گرفتند...

و سايه به سايه نقش شراره ها رفتند كه ابدي شوند...

مرداني كه لاي هر سلولشان قبلۀ هموار هستي بود...

همان هايي كه محبوس حق بودند...

مرداني كه تابوت شيطان را به ما بخشيدند تا ما دفنش كنيم...

اما ما چه كرديم...؟؟؟!!!...

زير شقيقه هر گناهمان جاني دوباره به آن بخشيديم...

بسیجیان امروز شماها که یادگاران فکر و اندیشه و آرمان های لبیک گویان دیروز هستید...

مواظب باشید...

نگذارید با وسوسه های شیطان رجیم،اهداف شهدا را زیر سوال ببریم...

مواظب باشید تا با اعمالمان آبروی بسیجیان واقعی دیروز و امروز را نفروشیم...

صادقانه کار کنیم و با نیتی صاف و ساده...

باشد که شهادت نصیبمان شود...

 

سرباز سید علی