شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

ایت الله وحید خراسانی :

هر نوع کمک به مردم بحرین تکلیف شرعی است
ختم کلام، بیان رسول خدا است، و آن بیان این است. «المؤمنون فی تعاطفهم و تراحمهم کالجسد الواحد اذا اشتکی عضو واحد» واقعاً جان عالمی قربان یک همچه زبانی.
ای اهل ایمان در پاکستان، در هندوستان، در ایران، در ترکیه، هر جای دنیا که مؤمنی هست، «انما المؤمنون فی تراحمهم و تعاطفهم بمنزلة الجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو واحد تداعی له سایر الجسد» اگر یک عضو شکایت کند تمام بدن مضطرب می‌شود، اگر اینچنین است، آن جوان پاک، با آن نیت پاک، آن هم به دست جنایتی که گفتنی نیست، آنجور در خاک و خون در بحرین می‌غلطد، و مؤمنین دنیا آسوده و راحت باشند؟!
وظیفه هر کس که زیر پرچم اسلام است، این است که به اندازه قدرتش به مردم مظلوم بحرین و غیر آن کمک کند، آن هم چه مردمی؟ از چه مکانی؟ جائی که از آنجا در حدیث مثل «سید بحرانی» حرکت کرد و زنده کرد روایات را، جائی که از آنجا مردی مثل «صاحب حدائق» برخاست و دوره فقه را در آن شدت، آنجور از اول طهارت تا آخر، به آن قوت استدلال تمام کرد، مردمی که وارث یک همچو کمالات و علومی هستند، آن هم با آن خلوص، با آن اخلاص، آن هم دعوتشان غیر از احقاق حق، در مقابل یک عده یغماگر چپاولگر که هستی مردم را به کفار اروپا و امریکا معامله می‌کنند.
امیدواریم همه شما به هر وسیله‌ای «زیارت عاشورا»، آن «نماز استغاثه» برای حضرت زهرا (علیها سلام)، اینها را بخوانید و به دیگران هم سفارش کنید، کمکی که از ما ساخته است الآن این است:
«اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و کثرة عدونا و قلة عددنا و تظاهر الزمان علینا».
تصاویر سایت العوامیه از جنایت علیه مردم مظلوم بحرین +18
برای دیدن تصاویر جنایات حکومت بحرین با همراهی عربستان و امارات علیه مردم بی دفاع بحرین  اینجا را کلیک کنید .

به امید رهایی امام موسی صدر

پسر امام صدر: اطلاع یافتیم پدرم زنده است

به گزارش "شیعه نیوز" به نقل از مشرق، سید صدرالدین صدر در گفت وگو با پایگاه خبری "النشره" لبنان با اعلام این خبر تأکید کرد: «اطلاعات دریافتی ما نشان می دهد پدرم امام موسی صدر به همراه شیخ "محمد یعقوب" و "عباس بدرالدین" در یکی از زندان های لیبی هستند.»
وی افزود: «ما درحال پیگیری اوضاع لیبی هستیم و در انتظار دریافت اطلاعات تکمیلی درباره نشانی زندان محل حبس آنان به سر می بریم.»
صدری تصریح کرد: «از خداوند می خواهیم آنها را آزاد گرداند تا بسوی خانواده خود بازگردند.»

آجرک الله یا بقیة الله

:: شهادت حضرت محسن بن علی تسلیت باد ::

برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده‏اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می‏گوید: «جساراتی را که مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است»
                     ** خبـیـثان، قـلب مـولا را شـکستـنـد **
                                       **
حـریم عـرش اعـلی را شـکسـتـند
**

                     ** به پیش چـشم حیـدر(ع) از ره کـین **
                                       **
زدند پهلوی زهراء(س) را شکستند
**
:: در ادامه مطلب از منابع اهل سنت اسنادی مبنی بر جسارت
 به ساحت مقدس بانوی دو عالم (س) آورده شده است ::
ادامه نوشته

فدای نرگس مستانه او

سرودی زیبا به مناسبت شب ها و روزهای آخر ماه غم و اندوه و اشک بر اهل بیت پیامبر (ص)؛
از نزار قطری

لالایی- نزار قطری

دعا کن بعد تو مادر بمیرم
نباشد قبر تو در بر بگیرم

لالایی لا لالایی لا لالایی
بگیر این طفلکِ 6 ماهه ام را
ببین از تشنگی افتاده از پا
علی جان می کند دریاب اورا
ببر میدان نما سیراب اورا
که تاب گریه ای دیگر ندارد
گمانم جان علی اصغر ندارد....

و اگر عاشورا نبود...

و اگر عاشورا نبود...

شیطان مسجود آدم نبی (ع) می شد;

کشتی نوح نبی (ع)٬ افسانه باستانی می شد;

تبر ابراهیم بت شکن (ع)٬ خود بزرگترین بت تاریخ می شد;

موسی (ع) رقیب خدا می شد;

انجیل عیسی (ع) فراموش می شد و یک صلیب تمام پیام او می شد;

پیامبر (ص)٬ نزدیکترین مخلوق به خالق ساحر و نابغه بنی بشر می شد;

و علی (ع)٬ که خدای ندیده را نمی پرستد٬ یکی می شد در کنار آن سه تن دیگر;

و فاطمه شهیده (س)٬ جلوه تام خشنودی و خشم خدا٬ به بیماری از دنیا می رفت;

حسین (ع) آمد تا کعبه ای بنا کند که همیشه تاریخ٬ راه خدا گم نشود;

و عاشورا٬ این عظیم ترین جلوه رحمت و هدایت الهی٬ ترجمانی است از صراط مستقیم خدا

:: دیــدم! پــدر را دیـــدم!

ترس از گرگ ها بود،
تاریکی و درد
گرسنگی و تشنگی،
سرما نیز.
اماوقتی ازخواب پرید و دامن عمه راگرفت، گفت که خواب پدر رادیده است...
«دیدم! پدر را دیدم!»
ام کلثوم(س) آرامش می کرد:
«بخواب فرزند...»

ناگهان چیزی پرسید،
که از ابتدای راه
بغض سنگینی بود در دلهای داغ دیده کاروان.
آهسته پرسید:
«اصلا پدر کجاست؟»

اشک،
راه خود را بازکرد و وقتی دخترک سر بلندکرد
جز گونه های خیس و
گیسوان پریشان و
سینه های سرخ
ندید...
«پدر را باید ببینم! امشب! الان!»
زمزمه اش فریادشد و وقتی دید زینب(س) هم از حال پدر باخبرش نمی کند،
شیون کرد!
ناگهان خرابه پر از صدای فریادهای کودکانه او شد،
بهانه هایش،
اشک هایش...

ناجوانمردی،
سر بابایش را در سینی گذاشت و آورد...
کودک درمیان گریه، خندید!
سر را به سینه چسباند و گریست و روضه آغاز کرد...
او می گفت،
سر می شنید،
کاروان می گریست.
«از بام شتر تا زمین راه زیادی بود... افتادم!
از درد گوشواره...، نگو!
از چکمه های سیاه هم...
عمه سپر تازیانه هایم شد، اگر بدانی چه کشید از درد و غم...
دست علی(ع) را نگفته ام... زنجیرهای آویخته را
مرا زدند! گناه من چه بود؟
راستی دخترکان هم، سپید موی می شوند؟...»

ساعتی بعد،
خرابه،
که تا چندی پیش
پر از فریاد بود،
چون گور کودک،
ساکت شد...

:: در آغــوش پـــدر ...

در بعضى روایات آمده : حضرت سکینه(ع) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه(ع) باشد) گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته شود. امام حسین(ع) باشنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(ع) صدا زد :بابا! مانعت نمیشوم. صبرکن تا ترا ببینم. امام حسین او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در اینهنگام آن نازدانه ندا در داد که :"العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى"، بابا بسیار تشنه ام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است. امام حسین به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم. آنگاه امام حسین برخاست تا بسوى میدان رود، بازهم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا ابه این تمضى عنا؟ باباجان کجامیروى؟ چرا ازمابریده اى؟ امام(ع) یکبار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد....

:: میلاد باسعادت شکافنده علوم امام محمدباقر مبارک باد

ابوبصير ازشاگردان برجسته امام باقر(ع) بود. او از بينايى محروم بود و از اينجهت‏شديدا رنج میبرد. روزى به حضور امام شتافته و از آنحضرت پرسيد: آيا شما وارث پيامبر هستيد؟
امام: بلى.
آيا رسول خدا وارث تمام پيامبران و وارث علوم و دانشهاى آنان بود؟
امام: بلى.
شما میتوانيد مرده را زنده كنيد و كورمادرزاد رامعالجه نماييد و ازآنچه كه مردم درخانه‏هايشان میخورند، خبردهيد؟
امام: بلى. ما همه اينها را به اذن خداوند انجام میدهيم.
او میگويد: در اينهنگام امام باقر فرمود: اى ابابصير! نزديك بيا. من نزديك حضرت رفتم. آنحضرت با دست مبارك خود روى چشمان مرامسح نمود. در اينحال من خورشيد و آسمان و زمين و خانه‏ها و هرچه در شهر بود همه را ديدم.
آنگاه به من فرمود: آيا میخواهى كه اينچنين باشى و در روز قيامت‏حساب تو مانند بقيه مردم باشد و خداوندهرچه را اراده فرمود، همان شود يا میخواهى بحال اول برگردى و بدون حساب به بهشت‏بروى؟! ابوبصير گفت: میخواهم بحال اول برگردم.
پيشواى پنجم بار ديگر دست‏بر چشمان ابوبصير كشيد و چشمان او بحال اول برگشت...
السلام علیک یا وارث انبیاء الله و رحمة الله و برکاته

:: ولادت پیامبـر رافت و مهربـانی مبـارک بـاد

حضرت مریم(س) فضایل و نیکویی های بسیاری داشته اند که قرآن کریم در آیات گوناگون به گوشه هایی از آن، اشاره میکند:

1.سخن گفتن با فرشتگان
چون مریم بانویی پاک و برگزیده از سوی خداوند بود، فرشتگان بر او نازل میشدند و میگفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر همه زنان جهان، برتری داده است.
این سخن، از بلندی مقام مریم، حکایت میکند. خداوند در جای دیگر میفرماید: فرشتگان گفتند: ای مریم! همانا خداوند، تو را به کلمه ای ازخود بشارت میدهد که نامش، مسیح عیسی بن مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است.
سخن گفتن بافرشتگان رادر اصطلاح «محدثه بودن»میگویند. پس حضرت مریم نیز «محدثه»بوده است.

به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید...
ادامه نوشته

:: دوستي مؤمنان

شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: من نزد شما چه اندازه قدر و منزلت دارم، در قلب شما چقدر جا دارم؟
امام فرمود: «آن مقدار كه من در قلب شما جا دارم!»

ما همين حرف را در مورد امام عصر (عج) مي‌توانيم بيان كنيم كه امام زمان (عج) چقدر ما را مي‌خواهد، چقدر از ما راضي است؟ ما بايد دل خودمان را شاهد بگيريم كه آيا ما درباره امام زمان (عج) بي‌قرار هستيم؟ به ملاقاتش عشق مي‌ورزيم؟ در مسير آن حضرت هستيم يا خير؟

:: ادامه مطلب ::

ادامه نوشته

:: بـدل بجـای اصـل ، تعصـب بجـای تفکـــر ...

آورده اند که حرم سرای عریض و طویل"ناصرالدّین شاه" هر روز شاهد دعوا و رقابتهای پنهان و آشکار بود، روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب خلافی میشود و از آنرو که میدانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیهش میکند، تا قبل آنکه خبر به او رسد خود را به"ری" رسانده و در"عبدالعظیم" بست مینشیند، خبر بست نشینی کنیزک که به شاه میرسد از بانوی حرم میخواهد، گناه کنیز را ببخشد؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز ازحرم، شاه را به فکر میبرد که چاره ای کند تا اهل حرم بهنگام حوادثی اینچنین پا به خارج حرم نگذارند و درهمان اندرونی، مکان بست نشینی برایشان فراهم باشد!
فکر بکری به ذهن شاه رسید، بانوئی گیس سپید از اهل حرم را دستورداد تا به دروغ این خبر منتشر کند که خواب نما شده و به اوخبر داده اند که درپای چنارکهنسال"گشن شاخ" درداخل محوطه اندرونی امامزاده ای به نام"عباسعلی" مدفون است.
این خبر که در حرم پیچید،همه خوشحال از اینکه امامزاده ای در اندرون دارند از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویز کند. شاه دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و اینگونه شد که آنجا را "چنار عباسعلی" نام گذاشتند، هرکه حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری میشد رو به امامزاده نورسیده می آورد و دخیل میبست.
زن های شوهر مرده، کنیزکان کتک خورده، یتیمان دردکشیده، مقروضان گرفتارشده، راه ماندگان دست خالی مانده،عاشقان بوصال نرسیده،خلاصه هرمصیبت کشیده ای رو بسوی چنار عباسعلی آورد و کم کم پاتوق هرچه بدبخت و بیچاره و درمانده ای شد!
"ناصرالدین شاه" هرچنداین حیله به خرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای بست نشینی ناچاربه خروج ازحرم نشوند اما بمرور این امامزاده صاحب شجره نامه و زیارتنامه وبرو وبیائی شدتادرپناه این قداست ساختگی ، آنچه که مردم از ظلم و بیعدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند.
علمها و کتلهای برافراشته و پارچه های تکه تکه شده و گره خورده بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگهای آش و پلو نذری در پای چنار و دعاها و وردهای ساخته شده نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد، طوریکه پناه جستن به "عبدالعظیم حسنی" و قداست راستین او میرفت که جای خود را به"چنار امامزاده" ای ساختگی در داخل حرم شاه بدهد!...
وه!!... که چه حیله ای است و چه میکند و چه قدرتی دارد، این"آئین گرائی مذهبی" آنجاکه بدل سازند برای دورساختن از "اصل" تا مردم مشغول باشند و مجالی برای فکر نیابند. قداستهای ساختگی و بدلی، اینگونه اند که هم از اصل و نسخه واقعی دور میکنند و هم به مانند "ابزار" وسیله ای برای سوء استفاده تا در فرصتی مناسب در پناه سینه های چاک شده و فریادهای به آسمان رسیده و تعصبهای به جوش آمده، هر چه حقیقت و راستی است به قربانگاه رود! البته که در این بین قشری گری و سطحی نگری و ساده لوحی برخی متدینان نیز بهترین کمک برای سیاه اندیشانی است که درصدد سوءاستفاده اند.

:: دانلــود نــوحه ویــژه محــرم

دانلود نوحه محرم ۸۹ با عنوان روضه حضرت مسلم (ع) با صدای محمود کریمی

دانلود نوحه ، مرثیه و مداحی محرم

دانلود نوحه ”کی میدونه شاید امسال برای ارباب بمیرم” با صدای محمود کریمی

دانلود نوحه ، مرثیه و مداحی محرم

:: مجنــون حریــف غصــه لیـلا نـمی شـود ...

مجنـون حریـف غصه لیـلا نـمی شود / زخـم فـراق بی تومـداوا نـمی شود

فـالی زدم به حضـرت حافظ بـازگفت / بخـت همیشه بستـه ما وانمی شود

آب ازسرم گذشت دراین موج بیکسی / ساحل حریف طعنه دریانمی شود

دلخوش به هیاتم که شنیدم حضورتو / جز در هوای روضه سقا نمی شود

جان دودست حضرت عباس جان مشک / آقابیاکه بخت دلم وا نمی شود

عموعباس (دانلود صوت)
                                        عمو عباس، بی تو قلب حرم می گیره...

:: اللهـم انـی اعوذبـک مـن الکــرب و البــلاء

سلام بر تو ای شهید، سلام بر تو ای مظلوم، سلام بر تو ای عطشان، سلام بر تو که پدرشهید، برادرشهید، عموی شهید، فرزند شهید و سید وسرور شهیدان مظلوم هستی. ای حسین جان وجود تو سرمایه اسلام و شهادت تو احیاگر اسلام عزیز است، حسین جان خاک تو توتیای چشم اولیاء و شفابخش دردها و آلام دنیوی و اخروی بشر است. چه میتوان از توگفت حال آنکه تو خود همه چیزهستی؟! از ازل تا ابد باقی میمانی و از آدم ابوالبشر تا خاتم الانبیا تو را زیارت کرده اند و برمصائبت گریستند.
امّا کربلا! کربلا چیست؟ کربلا هم کرب است هم بلا، هم رافع کرب است هم دافع بلا، کربلا همان بهشت است، کربلا همان قیامت است، کربلا همان حساب و میزان است، کربلا کربلاست!
کرب یعنی گرفتاری و مشقّت و بلا یعنی عذاب و عقاب...
کربِ کربلا برای دشمنان اسلام و امامت و ولایت میباشد، چراکه آنان با بی اعتنائی (به خاک بهشت در روی زمین) کرب و گرفتاری برای خود آفریدند که بلای آخرت را بدنبال دارد. آنان فروختند آخرت و دنیای خویش را در کربلا، برای وعده و خیالهای باطل و فاسد. آری آنان برای خود کرب و بلا ساختند حال آنکه کربلا، کرب و بلائی برای حسین نداشت! بلکه رافع و دافع کرب و بلای حسین و شیعیان او بود و هست... با نام آن زمین، با خاک آن زمین، با حرمت آن زمین و به آبروی قتیلان و اسیران آن زمین، اسلام و امت مسلمان نجات یافت.
حسین بسوی کربلا می آید به مانند ماهی که سالها ازدریا بدور افتاده باشد، حسین را درکربلا نکشتند! حسین را در شام کشته بودند! حسین قتیل ثقیفه بود! آنجائیکه ولایت و امامت را غصب کردند، حسین در کربلا زنده شد و از زندگی خویش اسلام را زنده کرد، آنهنگام که به کربلا واردشد و دیگر مرکب حرکت نکرد، مرکب را عوض کردند و بازحرکت ننمود، تا سه مرتبه... مرکب حرکت ننمود و آنگاه فرمودند: فرود آیید که اینجا مقتل من و مدفن من و مردان من است و اینجا خیمه های ما را غارت میکنند و خون ما را میریزند، که این خبر را از جدم رسول خدا شنیده ام!...

:: بـاران هـرجـاکه خـدا خواهـد می بــارد...