نازنین وطن

۩۞۩ اَلـلّـهُـمَّ صَـلِّ عـَلـی مُـحَـمَّـد وَ آل مُـحـَمَّـد و عَجِّل فَرَجَهُم ۩۞۩

نازنین وطن

۩۞۩ اَلـلّـهُـمَّ صَـلِّ عـَلـی مُـحَـمَّـد وَ آل مُـحـَمَّـد و عَجِّل فَرَجَهُم ۩۞۩

رسانیدن خبر سلامتی اسیری اهل اندیمشک با شماره تلفنی از عالم خواب

خاطره ای از سردارشهیدالیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان(عج)لشکرویژه۲۵کربلا 

 

 

 

وقتی به اندیمشک رسیدم اول شماره تلفنی که آن اسیر اعلام کرده بود را گرفتیم دیدیم کسی جواب نمی دهد من گفتم بهتر است همان شماره ای را بگیریم که در خواب به شما الهام شد. ...

عملیات والفجر مقدماتی تمام شده بود. از این که نتوانسته بودیم در عملیات شرکت کنیم ناراحت بودیم. سردار شهید الیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان(عج) رادیو کوچکی داشت که اخبار جبهه ها را از آن پیگیری می کرد. یک روز که موج رادیو را می چرخاند بر حسب اتفاق رادیو عراق را گرفت. وقتی گوینده اعلام کرد که با چند نفر از اسرای ایرانی قصد مصاحبه دارد شهید حامدی کمی مکث کرد تا از اسرا خبری کسب کند. بعد از چند لحظه اسیری خود را اهل اندیمشک معرفی کرد و گفت: با شماره تلفنی که اعلام می کند خبر سلامتی او را به خانواده اش برسانیم. شهید حامدی شماره تلفن را یادداشت کرد و گفت: بیا برویم به خانواده اش خبر بدهیم...

بنا به دلایلی آن روز نتوانستیم خبر سلامتی آن برادر را به خانواده‌اش برسانیم شبِ همان روز شهید حامدی دو سید نورانی را در خواب می بیند که به او می گویند: چرا خبر سلامتی اسیر را به خانواده‌اش نرساندید؟ این اسیر پسری به نام عباس دارد که دیشب تا صبح برای پدرش گریه کرده است. آن دو سید بزرگوار به شهید حامدی می گویند: شماره تلفنی را که یاداشت کرده‌اید اشتباه است و شماره تلفن صحیح را به الیاس می دهند. صبح وقتی شهید حامدی خواب را برایمان تعریف کرد مو در بدنمان سیخ شد.

وقتی به اندیمشک رسیدم اول شماره تلفنی که آن اسیر اعلام کرده بود را گرفتیم دیدیم کسی جواب نمی دهد من گفتم بهتر است همان شماره ای را بگیریم که در خواب به شما الهام شد.

همین کار را کردیم پیرمردی جواب ما را داد بعد از احوالپرسی آدرس او را گرفتیم و به اتفاق هم به سمت منزل این مرد که عربی تکلم می کرد رفتیم. وقتی الیاس ماجرای خواب رابرای ایشان تعریف کرد به خصوص در مورد اسم پسر کوچک اسیر و گریه ی شب گذشته اش مطالبی را گفت و آن مرد عرب بلند شد و گفت: تا امروز شک داشتم ولی دیگر باورم شد که شما سرباز واقعی امام زمان (عج) هستید.

راوی: قلی هادوی از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا 

 

منبع :  لشکر۲۵

نظرات 4 + ارسال نظر
مسافر سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:21 ب.ظ http://www.myhomeiran.blogfa.com/

سلام
احسنتکم الله.
سالگرد شهادت شهید هسته ای احمدی روشن را تسلیت می گویم. اگر ممکنست درباره ایشان هم مطلب بنویسید.
با تشکر.

سلام.سعی می کنم در اولین فرصت درباره ایشان تحقیق کنم و مطلب بنویسم.

morteza چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ق.ظ http://montazer313.blogsky.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شهیدان راه حق.
شرمنده ایم شهدا. شما سربازان حقیقی امام زمان رفتید و جان خود را دادید و ما با خیال آسوده نشسته ایم و تنها گفته ایم خدا کند بیایی.

سرباز سید علی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ب.ظ http://ruhollah70.blogfa.com

اللهم صل علی محمد و آل محمد

یه روز یه ترکه تو جبهه یه قایقی رو هدایت میکرد
باقایقش به جای امنی رسیده بود...

یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کنه ...

یه روز یه ترکـــه میره جبهه
بعد از یه مدت فرمانده میشه...

یه روز یه ترکه خواست کتاب بنویسه
برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد...

یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته
در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که...

یه روز یه ترکه وقتی میرفت جبهه هنوز عمو نشده بود...

دوست عزیز سایبری سلام
با ادامه مطالب فوق به روز و مشتاقانه منتظر نظراتتون هستم

باعلی...یاعلی............التماس دعای فرج

عاشق رهبر پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام علیکم
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
شهید بزرگوار خلبان عباس بابائی
یاعلی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد